خدااااااااااااااااااااااااااااااایا شکرت!
آنها که از اول این وبلاگ با ما بودند حکایت دو جنین از دست رفته ما میدانند و میدانند با چه شور و شوقی منتظر بودیم که یک نینی به جمع گرم کلبه عشق ما اضافه بشه. حتماً هم میدونند این جنینها که قرار بود گرمابخش محفل ما بشن در یک اتفاق نادر درست در هفته چهارم سقط میشد. ترس از سقطهای بعدی موجب شد که بین آنها فاصله بیندازیم تا هم کابوس اسن سقطها از ذهن ما بیرون برود و هم با یک آرامش خاطر بیبشتر به استقبال یک نینی سالم (انشاءااله) برویم.
دیروز که برای بررسی شرایط نینی مون رفته بودیم سونوگرافی (برای سومین بار) دکتر از وضعیت نینی ماهمون اظهار رضایت کرد. نینیمون الان 26 هفتشه و ما سخت منتظریم که هر چه زودتر اون به دنیا بیاد و لبخند رو به زندگی آگنده از عشق ما تقدیم کند.
باور کنید اونقدر از این سقطهای عجیب ترسیدیم که الان هم نمیتونیم به این جنین با تموم وجود عشق بورزیم تا اگه خدا قسمتش نکرد لااقل به زندگی و عشق خودمون لطمه وارد نشه.
ممنونیم از همه مامان باباهای گلی که در تمام این مراحل با نظرات گرم خودشون ما رو همراهی کردند و به ما دلگرمی دادند. ایشالا «یاسا» جون که به دنیا اومد حسابی از شرمندگی همتون درمییام و به خونههای مجازی همه شما سر میزنیم.
در ضمن ما برای گل پسرمون اسم «یاسا» رو انتخاب کردیم که البته هنوز تایید نشده. اگه شما اسم قشنگتری به نظرتون رسید در خدمتیم. شاید شما که مثل عمه و عمو و خاله و دایی مجازی نینیمون هستید بتونید برای برادر زاده و خواهر زاده خودتون که نینی ما باشه یه اسم خوشکل انتخاب کنید.
دوووووووووووووستتون داریم و در پایان بازم فریاد میکشم خدااااااااااااااااااااااااایا ممنونیم.